معنی کارگردان فیلم سرآغاز
حل جدول
کریستوفر نولان
بازیگر فیلم سرآغاز
تام هاردی
بازیگر هالیوودی فیلم سرآغاز
تام هاردی
لغت نامه دهخدا
سرآغاز. [س َ] (اِ مرکب) مقابل سرانجام. چیزی که به آن شروع چیزی واقع شود، و با لفظ کردن و زدن مستعمل است. (آنندراج از بهار عجم):
ای نام تو بهترین سرآغاز
بی نام تو نامه کی کنم باز.
نظامی.
چو برقع ز روی سخن برفکند
سرآغاز آن از دعا درفکند.
نظامی.
کف صیتش سرآغاز شهی وختم سلطانی
بنام نامی ختمی پناهی شاه بطحی زد.
زلالی (از آنندراج).
حبیبی کو بود محبوب دلها
سرآغاز بهار و آب و گِلها.
زلالی (از آنندراج).
- سرآغاز کردن،شروع کردن. آغاز نمودن:
نخستین گره کز سخن باز کرد
سخن را بچربی سرآغاز کرد.
نظامی.
چو شاه این سخن را سرآغازکرد
چنان گنج سربسته را باز کرد.
نظامی.
کارگردان
کارگردان. [گ َ] (نف مرکب، اِ مرکب) کسی که کارها را روبراه میکند. مدیر. سرکار: رجل ٌ قلب، مردی کارگردان. (محمودبن عمر ربنجنی). || در تداول امروز بکسی گویند که نمایشنامه ها را به روی صحنه می آورد: کارگردان سینما و تآتر و تبلیغات. || ج، کارگردانان: کارگردانان مجلس.
فرهنگ عمید
دیباچه، مقدمه، هرچه که با آن چیزی شروع شود،
مترادف و متضاد زبان فارسی
دیباچه، مقدمه،
(متضاد) اختتام، پایان، خاتمه
فارسی به انگلیسی
Embryo, Germ, Incunabula, Introduction, Opening, Origin, Preface, Prelude, Prologue, Rudiment, Spring, Steppingstone, Sunrise
سرآغاز (مجازی)
Seed
سرآغاز بودن
Preface, Inaugurate
سرآغاز شدن
Preface
فرهنگ معین
(~.) (اِمر.) دیباچه، مقدمه، هرچه با آن چیزی شروع شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
مقدمه، شروع چیزی
اصطلاحات سینمایی
کارگردان عنصر خلاق ومدیر اصلی خلق فیلم است ومجموعه عوامل فیلم با هدایت وی وظایفشان را با هماهنگی انجام می دهند. مهمترین وظیفه ی کارگردان، انتخاب درست بازیگران، دکوپاژ صحیح وبازی گرفتن درست از بازیگران است.
واژه پیشنهادی
ابراهیم وحیدزاده
معادل ابجد
1925