معنی کارگردان فیلم سرآغاز

لغت نامه دهخدا

سرآغاز

سرآغاز. [س َ] (اِ مرکب) مقابل سرانجام. چیزی که به آن شروع چیزی واقع شود، و با لفظ کردن و زدن مستعمل است. (آنندراج از بهار عجم):
ای نام تو بهترین سرآغاز
بی نام تو نامه کی کنم باز.
نظامی.
چو برقع ز روی سخن برفکند
سرآغاز آن از دعا درفکند.
نظامی.
کف صیتش سرآغاز شهی وختم سلطانی
بنام نامی ختمی پناهی شاه بطحی زد.
زلالی (از آنندراج).
حبیبی کو بود محبوب دلها
سرآغاز بهار و آب و گِلها.
زلالی (از آنندراج).
- سرآغاز کردن،شروع کردن. آغاز نمودن:
نخستین گره کز سخن باز کرد
سخن را بچربی سرآغاز کرد.
نظامی.
چو شاه این سخن را سرآغازکرد
چنان گنج سربسته را باز کرد.
نظامی.


کارگردان

کارگردان. [گ َ] (نف مرکب، اِ مرکب) کسی که کارها را روبراه میکند. مدیر. سرکار: رجل ٌ قلب، مردی کارگردان. (محمودبن عمر ربنجنی). || در تداول امروز بکسی گویند که نمایشنامه ها را به روی صحنه می آورد: کارگردان سینما و تآتر و تبلیغات. || ج، کارگردانان: کارگردانان مجلس.

فرهنگ عمید

سرآغاز

دیباچه، مقدمه، هرچه که با آن چیزی شروع شود،

مترادف و متضاد زبان فارسی

سرآغاز

دیباچه، مقدمه،
(متضاد) اختتام، پایان، خاتمه

فارسی به انگلیسی

سرآغاز

Embryo, Germ, Incunabula, Introduction, Opening, Origin, Preface, Prelude, Prologue, Rudiment, Spring, Steppingstone, Sunrise


سرآغاز (مجازی‌)

Seed


سرآغاز بودن‌

Preface, Inaugurate


سرآغاز شدن‌

Preface

فرهنگ معین

سرآغاز

(~.) (اِمر.) دیباچه، مقدمه، هرچه با آن چیزی شروع شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

سرآغاز

مقدمه، شروع چیزی

اصطلاحات سینمایی

کارگردان

کارگردان عنصر خلاق ومدیر اصلی خلق فیلم است ومجموعه عوامل فیلم با هدایت وی وظایفشان را با هماهنگی انجام می دهند. مهمترین وظیفه ی کارگردان، انتخاب درست بازیگران، دکوپاژ صحیح وبازی گرفتن درست از بازیگران است.

واژه پیشنهادی

کارگردان فیلم عشق فیلم

ابراهیم وحیدزاده

معادل ابجد

کارگردان فیلم سرآغاز

1925

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری